قندعسلقندعسل، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

دفترچه خاطرات كودكي من

سلامی بعد از خیلی وقت...

سلام عزیزم بعد از چند وقت دلم هوای وبلاگتو کرد که بیام وبرات بنویسم اخه از خیلی وقته برات ننوشتم الانم خیلی باعجله مینویسم.... امسال برای من سال خیلی مهمیه اخه کنکور دارم و اصن وقت ندارم بیام نت ولی الان اومدمو خیلی زود دارم برات تایب میکنم عزیزم خیلی دوست دارم ومیدونم توهم منو دوست ذاری تو این مدت خیلی اتفاقا افتاد ک هیچکدومش یادم نمیاد برات بگم اخه عجله دارم یه وقت مناسبتر مینویسم برات امسال رفتی کلاس سومو بزرگ شدی خانوم شدی وامسال به ست تکلیف میرسی...جدول ضرب رو یادمیگیری البت تو که از قبل یاد داشتی نماز میخونی خلاصه...خانوم شدی منم که امسال ذرگیر ذرس خوندن هستم برام دعا کن تا کنکورو خوب بدم چیزی حدود دویست روز تا کنکوره من هست میدونم ...
29 مهر 1395

اردوي محرم به دلم خيمه به پا كرد دل را حرم و بارگه خون خدا كرد

سلام زينب جونم بعداز كلي تاخير اومدم اول اينكه تسليت ميگم اين ايام رو به همه ي ني ني وبلاگي هاي عزيزم واسه گذاشتن عكس مشكل پيداكردم ونميتونم بازهم عكس بزارم وواسه همين كمتر ميام درسامم زيادشده ولي خوب  بازم ميام ولي دير تر ازهميشه ميام عزيزم باسواد شدي امسال وتقريبا بلدي كلمه آب وباباو... بخوني وخيلي خوشحالي ووقتي ميخواي بري مدرسه ميگي چادرمو شال سياهمو روببرم وبا خودت ميبري وتوي مدرسه زيارت عاشورا ميخونين ديگه اتفاق خاصي نيفتاده والان هم خونه نيستي با مامان رفتين مراسم عزاداري هنوزكه هنوزه نيومدين ومن هم منتظرتون هستم عزيزم خيلي دلم ميخواد زودتر خوندن ونوشتن وياد بگيري بياي وبلاگترو ببيني بخوني وحتي خاطره هاتو خودت بنويسي. ...
12 آبان 1393

يه ببخشيدكوچولو

سلام وببخشيد به خواهر گلم وهمه دوستان كه منتظرم بودند ومن نيومدم به چند دليل يكي نبودن كامپيوتركه واسه ويروس كشي وويندوز برديمش بيرون تا درستش كنن وخودم هم خيلي گرفتارم واينكه عكساي كه گرفتم از شمالو اينا وروز اول مهر از گوشي بابا جونم به كامپيوتر نميريزه مشكل پيدا كره هر وقت درست بشه ميام با كلي عكس ولي الان همه پستاي كه بزارم بدون عكسه ...منتظر نظراتونم... ...
5 مهر 1393